تحولات لبنان و فلسطین

۲۹ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۱:۱۳
کد خبر: 959962

ترسیم چهره‌ای بی‌ثبات کننده از ایران اختصاص به روزها و ماه‌های اخیر ندارد و قدمتی به اندازه تاریخ انقلاب اسلامی دارد.

پروژه نخ نمای ایران هراسی در دریای سرخ

با این وصف، انتشار خبر ادعایی تلاش برای تأسیس پایگاهی دریایی در سواحل سودان در کرانه دریای سرخ را می‌توان نقطه عطف مسیر ایران هراسی قلمداد کرد.

از زمان پیروزی انقلاب اسلامی محافل رسانه‌ای وابسته به غرب در کنار دولت‌های محافظه کار منطقه و متحدان اروپایی و آمریکایی کوشیده‌اند تهران را دولتی مخل نظم و امنیت بین‌المللی جلوه دهند. با این وصف، انتشار خبر ادعایی تلاش ایران برای تأسیس پایگاه دریایی در سواحل سودان در دریای سرخ را می‌توان نقطه عطفی در مسیر ایران هراسی قلمداد کرد.

طرح چنین مدعایی که نخستین بار از سوی وال استریت ژورنال و به نقل از مشاور اطلاعاتی حاکم نظامی سودان به رسانه‌ها درز کرد، با موج سواری محافل و رسانه‌های فارسی زبان معاند و هم پیمانان بین‌المللی آنها به گونه‌ای بازخورد یافت که گویی تهران به دنبال مداخله در امور فرامنطقه ای است.

در خبر ادعایی آمده بود، تهران پذیرفته است در ازای تأسیس پایگاه که برای گردآوری اطلاعات استفاده خواهد شد، یک فروند کشتی جنگی با توانایی حمل و پرواز بالگرد از روی عرشه در اختیار ارتش سودان قرار دهد و خارطوم را در مواجهه با نیروهای واکنش سریع به پهپادهای انتحاری مجهز کند؛ موضوعی که با مخالفت مقام های سودانی همراه شده است.

انتشار خبر یاد شده بلافاصله از سوی تهران و مقام های نظامی و سیاسی سودانی تکذیب شد تا جایی که سخنگوی ارتش سودان به صراحت گفت، گزارش وال استریت ژورنال خلاف واقع و مشاوری که خبر این نشریه آمریکایی به نقل از وی درج شده است، در نهاد ریاست جمهوری سودان وجود خارجی ندارد.

با وجود این، خبر یاد شده از زمان انتشار تا تکذیب مورد بهره برداری وسیع محافل ضد ایرانی قرار گرفت و موجی از افکار ایران ستیزانه از سوی این محافل به افکار عمومی بین‌المللی اشاعه شد. به واقع هدف از انتشار این گونه اخبار به ویژه در مقطع کنونی که منطقه غرب آسیا آبستن تنش‌ها و بحران‌های متعددی است چه می‌تواند باشد؟

ترسیم چهره‌ای ثبات زدا از ایران

وقوع جنگ در اوکراین توأمان با آغاز نزاعی جدید در سرزمین‌های اشغالی را می‌توان نقاط عطفی در افزایش تنش‌ها در عرصه‌ بین‌المللی و منطقه‌ای قلمداد کرد. نقطه اشتراک هر دو تنش‌ که به گواه شماری از ناظران بین‌المللی از ظرفیت سرایت جنگ به دیگر مناطق جهان و منطقه برخوردارند، طرح اتهاماتی در زمینه نقش و حضور مخرب ایران در هر دو این نزاع هاست.

از زمان آغاز بحران در اوکراین رسانه‌های غربی و متحدان فارسی زبانشان بارها تهران را در جایگاه بزرگترین تأمین کننده نظامی روسیه قرار داده، به تازگی پا را فراتر نهاده و از ارسال موشک‌های بالستیک ایرانی به روسیه خبر داده‌اند. طرح این اتهامات در حالی است که فارغ از تکذیبیه‌های پی در پی مسکو، روسیه به عنوان دومین صادرکننده بزرگ تسلیحات نظامی جهان شناخته می شود و برای تداوم یا گسترش نزاع در اروپا از هرگونه حمایت نظامی مؤثر و راهبردی از سوی ایران یا هر کشور دیگری بی نیاز است.

رسانه‌های یاد شده همسو با محافل صهیونیستی در قبال نزاع غزه، پا را فراتر نهاده و بی اعتنا به نفوذ ریشه‌دار حماس در این باریکه، تهران را عامل قدرت گیری و تسلیح گروه‌های فلسطینی قلمداد کرده و رهبران آن را عاملان طراحی حملات هفتم اکتبر قلمداد کرده‌اند. نگاهی به اظهارات مقام های بلندپایه سیاسی، نظامی و مذهبی رژیم صهیونیستی به وضوح صحه بر این نکته می‌گذارد که تندروهای تل آویو فارغ از میل قلبی شان برای تداوم جنگ، برای خودداری از پاسخگویی به افکار عمومی بارها نوک حملاتشان را به سوی تهران گرفته اند و از ضرورت ایجاد اجماع جهانی برای مقابله با ایران سخن بر زبان می‌آورند.

ترسیم چهره‌ای ثبات زدا از ایران محدود به دو حادثه یاد شده نیست و در خلال دهه‌های اخیر، رسانه‌های غربی کوشیده‌اند جدا از متهم کردن ایران به مشارکت در تنش‌های منطقه‌ای نظیر جنگ‌های پی‌درپی عراق، جنگ داخلی سوریه، نزاع حاکم بر افغانستان، تنش‌ها در قفقاز جنوبی، جنگ داخلی لبنان و.... چهره‌ای مخرب از تهران در تمامی گیتی ترسیم کنند تا جایی که دست تهران را در تمامی رخدادهای بین‌المللی نظیر جنگ داخلی آفریقای مرکزی، نزاع جبهه پولیساریو با دولت مراکش، تنش در نیجریه، بمب گذاری در آرژانتین، طرح ادعای ترور مخالفان در تایلند و بلغارستان، همدستی با تبهکاران مکزیکی، برنامه‌ریزی برای ترور یهودیان در پرو و... به جهانیان نشان دهند.

برهم زدن دیپلماسی منطقه‌ای ایران

از زمان استقرار دولت سیزدهم سیاست گره نزدن مصالح ملی به ازسرگیری مذاکرات رفع تحریم ها و گفت و گو با دولت‌های غربی و ما به ازای آن، رایزنی با همسایگان برای ترمیم مناسبات فی‌مابین و ارتقای روابط همه جانبه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در دستور کار قرار داشته است.

ترسیم چهره‌ای ثبات زدا از ایران محدود به دو حادثه یاد شده نیست و در خلال دهه‌های اخیر، رسانه‌های غربی کوشیده‌اند جدا از متهم کردن ایران به مشارکت در تنش‌های منطقه‌ای، چهره‌ای مخرب از تهران در تمامی گیتی ترسیم کنند

برقراری روابط دیپلماتیک با سعودی، تقویت روابط با امارات، کویت و اردن، افزایش رایزنی‌ها برای برقراری مناسبات سیاسی با دولت مصر، انعقاد توافقنامه سواپ گازی با ترکمنستان و آذربایجان و ایفای نقش پررنگ در معادلات سیاسی افغانستان در کنار تثبیت حضور ایران در سازمان‌های بین‌المللی و منطقه‌ای بریکس و شانگهای را می‌توان تنها بخشی از دستاوردهای منطقه‌ای دولت جدید قلمداد کرد. خروجی آن را می‌توان در افزایش مناسبات اقتصادی با همسایگان، کاهش تنش‌ها در روابط دوجانبه، افزایش فروش نفت و دورزدن تحریم‌های یکجانبه آمریکا مشاهده کرد.

در فضای تلطیف روابط تهران و همسایگان عربش، طرح ادعای حضور نظامی ایران در دریای سرخ، آن هم در همسایگی مصر و عربستان نکته‌ای است که می‌تواند بیانگر تقویت حضور میدانی و عملیاتی ایران و تضعیف ریاض و قاهره قلمداد شود. نزدیکی آب‌های منطقه‌ای سودان به بنادر کلیدی غرب عربستان و همچنین نزدیکی به مناطق تحت کنترل انصارالله، بیم آن را ایجاد می‌کند تهران در پی محاصره دولت سعودی گام بردارد.

چنین القایی علاوه بر افزایش بدبینی‌ها، می‌تواند به تیرگی روابط دو طرف از سویی و افزایش نگرانی‌های قاهره از سوی دیگر منجر شود. از زمان ورود مستقیم انصارالله به حمایت از فلسطینیان و حملات پهپادی و موشکی به کشتی‌های صهیونیستی، آمریکایی و انگلیسی، بخشی از درآمدهای مصر ناشی از عبور کشتی‌ها از کانال سونز از میان رفته و دولت قاهره را که پیش تر با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می‌کرد، بیش از پیش اسیر بحران‌های مالی کرده است.

اکنون و با طرح ادعای حضور نظامی تهران در آب‌های جنوبی دریای سرخ، این نگرانی بیش از پیش زمینه رنجش قاهره را فراهم آورده است و می‌توانست به مذاکرات تازه آغاز شده ایران و مصر خاتمه دهد.

زنده نگاه داشتن پروژه سازش

سال ۱۹۷۸ میلادی و انعقاد پیمان کمپ دیوید را می‌توان نقطه‌ای کلیدی در منازعه ۷۴ ساله اعراب و رژیم صهیونیستی قلمداد کرد. پیمانی که مصر بی اعتنا به حقوق فلسطینیان و برای بازپس گیری صحرای سینا و با تشویق آمریکا، مبادرت به رسمیت بخشیدن به موجودیت رژیم صهیونیستی شد. از آن روز تاکنون و در نشست‌ها و گفت و گوهای دو یا چندجانبه نظیر مذاکرات مادرید، اسلو، آناپولیس و ... تا پیمان ابراهیم به عنوان آخرین معاهده رژیم‌های عربی و رژیم صهیونیستی، شماری از دولت‌های عرب با میانجی گری آمریکا اقدام به پذیرش موجودیت رژیم صهیونیستی کرده‌اند.

با وجود وعده و وعیدهای داده شده از سوی شرکای غربی، رژیم صهیونیستی نه تنها به کمترین حقوق فلسطینیان اعم از بازگشت آورگان، تأسیس کشور فلسطینی به پایتختی قدس و خروج تدریجی از کرانه باختری پایبند نبوده، بلکه با افزایش بی سابقه شهرک سازی‌ها در مناطق اشغالی و تلاش برای انضمام سایر مناطق کرانه باختری نظیر دره اردن، عملاً بر ایده‌ تشکیل کشور مستقل فلسطینی در آینده خط بطلان کشیده است.

اکنون و در کش و قوس نزاع خونین غزه، مهم ترین برگ برنده جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا برای پیروزی در انتخابات پیش روی ریاست جمهوری در حوزه روابط بین‌الملل انعقاد سازش میان سعودی و رژیم صهیونیستی به نظر می‌آید. همین موضوع موجب شده است محافل سیاسی و رسانه‌ای آمریکا و رژیم صهیونیستی با طرح ادعای وجود خطر اصلی در تهران و تلاش ایران برای اسقاط رژیم‌های محافظه کار و شیخ نشین خلیج فارس، به دنبال حفظ ائتلاف تاکتیکی عربی- صهیونیستی در منطقه برآیند تا از این رهگذر، احتمال برقراری روابط دیپلماتیک میان ریاض و تل آویو را در آینده نه چندان نزدیک حفظ کنند.

برآیند مواضع بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی در سال‌های اخیر و تلاش وی برای القای خطر گسترده برای رژیم‌های عربی از سوی تهران تا جایی پیش رفت که وی از ضرورت وجود انعقاد پیمان‌های نظامی میان اعراب و رژیم صهیونیستی سخن به میان آورده بود.

توجیه حضور نظامی آمریکا در منطقه

پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی بستر مساعدی را برای افزایش و تثبیت حضور نظامی آمریکا در منطقه خلیج فارس و غرب آسیا فراهم کرد؛ موضوعی که با وقوع دو جنگ گسترده در دهه نخست هزاره سوم به بهانه‌ مبارزه با تروریسم در افغاستان و عراق، عملاً آمریکا را به یکه تاز نظامی منطقه مبدل کرد.

تلاش برای ترسیم چهره‌ای تهاجمی و ماجراجو از تهران که بارها به دنبال صدور انقلاب و سرنگونی حکومت‌های مستقر در منطقه گام برمی‌دارد را می‌توان رکن کلیدی استقرار پایگاه‌های گسترده هوایی، دریایی و زمینی آمریکا در منطقه غرب آسیا ذیل ستاد مرکزی فرماندهی آمریکا (سنتکام) قلمداد کرد.

در چنین فضایی مقام های کاخ سفید کوشیده‌اند در راستای آنچه مهار تهران می‌نامند، علاوه بر مشروعیت بخشی به حضور نظامی خویش در منطقه به عنوان حافظ صلح رژیم‌های مرتجع عربی، بستری از بی اعتمادی را در منطقه فراهم و شرط مقابله با تهران را در ایجاد ناتوی عربی با همسویی شیخ نشین‌های منطقه با رژیم صهیونیستی به کشورهای منطقه تحمیل کنند. تأکید آمریکایی‌ها به خطر آنچه حضور نیروهای نیابتی ایران در منطقه می‌نامند، در کنار تصویرسازی خوفناک از قدرت پهپادی و موشکی ایران همسو با برنامه صلح آمیز هسته‌ای کشورمان، عملاً موجب ایجاد فضایی شده که کاخ سفید علاوه بر فروش میلیاردها دلار سلاح به متحدانش در منطقه، خویشتن را بسان متحد بلافصل امنیتی کشورهای منطقه تحمیل کرده است.

پایگاه نظامی آمریکا واقع در جیبوتی در دریای سرخ (منطقه‌ای که به تازگی وال استریت ژورنال مدعی تلاش تهران برای تأسیس پایگاهی در آنجا شده) و طرح القای ایجاد امنیت (با تأسیس ائتلافی دریایی متشکل از چند کشور) در مسیر دریانوردی با مواجهه مستقیم علیه نیروهای انصارالله در یمن در همین راستا قابل ارزیابی است؛ موضوعی که گرچه به نام ایجاد امنیت برای رژیم‌های عربی انجام می‌شود، لکن در سطح کلان به دنبال حفظ امنیت مسیر کشتی‌های منتهی به رژیم صهیونیستی و سرکوب یکی از قدرتمندترین اضلاع محور مقاومت در منطقه گام بر می‌دارد.

منزوی کردن تهران در عرصه بین‌المللی

از زمان خروج آمریکا از توافق بین‌المللی برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) در می ۲۰۱۸ میلادی،  اعمال تحریم‌های پیشین یک سویه آمریکا و تداوم وضع تحریم‌های پیشین شورای امنیت سازمان ملل متحد و اتحادیه اروپا به عنوان رکن کلیدی سیاست خارجی دولت‌های جمهوری‌خواه و دموکرات حاکم بر آمریکا در مواجهه با ایران به شمار می‌رفته است.

اتکای بیش از حد به فشارهای بین‌المللی همواره کلیدی‌ترین اهرم آمریکا در رویارویی با ایران برای آنچه سیاست به زانو درآوردن تهران می‌نامند، تلقی می‌شده است. اکنون و در بحبوحه بزرگترین نزاع اروپا از زمان خاتمه جنگ دوم جهانی (جنگ اوکراین) و ایجاد انشقاق بیش از پیش میان قدرت‌های بین‌المللی، آمریکایی‌ها می‌کوشند با حفظ وضع پیشین، مانع از خروج تهران از زیربار فشارهای ناشی از تحریم‌ها شوند.

اتمام بازه‌ زمانی ممنوعیت مبادلات تسلیحاتی از سوی تهران در مهرماه سال جاری که پیش تر و در زمان وضع برجام مورد توافق دو طرف قرار گرفته و در قطعنامه ۲۲۳۱ گنجانده شده بود، بیش از پیش واشنگتن را به سوی سیاست مهار ایران سوق داده است. همین موضوع موجب شده است آنها با طرح مباحثی همچون فروش موشک‌های بالستیک به روسیه، ارعابی از آنچه رفتارهای تهاجمی تهران می‌نامند در اذهان بین‌المللی ایجاد کنند.

طرح ادعای تلاش جمهوری اسلامی برای تأسیس پایگاهی نظامی در دریای سرخ نیز در همین راستا قابل ارزیابی است. برنامه نظامی‌سازی پرونده ایران علاوه بر ایجاد نگرانی میان همسایگان کشورمان، زمینه‌ تحقق دو مطالبه‌ کلیدی آمریکا را در مواجهه با تهران مهیا می کند.

در وهله‌ نخست، چنین سیاستی موجب تقویت همراه سازی اروپایی‌ها با آمریکا در برخورد با تهران می شود و آنها را ناگزیر به در پیش گرفتن رویکردی خصمانه در قبال کشورمان می کند و در وهله‌ دوم، مانع از حضور اقتصادی سرمایه گذاران و کشورهای همسایه و آسیایی در ایران به عنوان کشور برهم زننده ثبات با رویکردی ماجراجویانه در مواضع بین المللی اش خواهد شد.

نتیجه‌گیری

مناقشه واشنگتن و تهران قدمتی به تاریخ پیروزی انقلاب اسلامی دارد. با این وصف، نحوه سیاست‌های خصمانه کاخ سفید و شیوه اعمال آن در مواجهه با ایران، به مرور زمان از عرصه سخت به جنگ نرم سوق یافته است. در چنین فضایی و با گسترش روزافزون فناوری و شبکه‌های اجتماعی، امنیتی سازی پرونده ایران و ترسیم چهره‌ای ثبات‌زدا و برخلاف نظم بین‌المللی، بیش از پیش به وسیله رسانه‌های بین‌المللی و به ویژه رسانه‌های فارسی زبان معاند دنبال شده است.

طرح ادعای تلاش تهران برای احداث پایگاه نظامی در سواحل دریای سرخ گرچه بعدتر با تکذیبیه مقام های ارشد سودانی همراه شد، لکن با هدف تصویرسازی منفی از تهران به عنوان قدرتی که پا را از مرزهای منطقه‌ای خویش فراتر نهاده و با هدف ماجرایی در شرق و شاخ آفریقا گام بر می‌دارد مطرح شده است.

طرح چنین مبحثی، آن هم در بحبوحه بحران انسانی حاکم بر غزه که زمینه‌ رسوایی بین‌المللی و به چالش کشیدن داعیه‌های حقوق بشری آمریکا را مهیا کرده، با اهداف مختلفی از سوی منتشرکنندگان و حامیان اخبار مشابه دنبال شده است.

در مقطع کنونی و با توجه به از میان رفتن مشروعیت همه جانبه رژیم صهیونیستی به دلیل حملات بی امان و دهشتناک این رژیم به باریکه غزه، طرح ادعای برنامه‌های نظامی تهران، علاوه بر القای ضرورت مقابله با این طرح از سوی آمریکا، عملاً توجیه کننده حضور ناوگان ائتلاف نظامی به سرکردگی آمریکا در دریای سرخ است، ائتلافی که به بهانه واهی حراست از مسیر دریانوردی، در پی تضمین عبور کشتی‌ها به رژیم صهیونیستی و تضعیف توأمان یکی از اضلاع کلیدی محور مقاومت(انصارالله) است.

موضوع حائز اهمیت دیگر به سیاست پویای جمهوری اسلامی در ارتقای مناسبات با همسایگان و کشورهای کلیدی منطقه باز می‌گردد. برقراری روابط دیپلماتیک با سعودی، ترمیم روابط با امارات متحده عربی و اردن و زمزمه‌های مطرح شده در زمینه ایجاد مناسبات دیپلماتیک با جمهوری عربی مصر به ویژه در مقطع کنونی که رژیم صهیونیستی بیش از پیش از سوی جوامع اسلامی مطرود شده، به مذاق آمریکا و حامیانش خوش نیامده است.

آنها به دنبال ایجاد نگرانی در اذهان رهبران عرب منطقه با طرح ادعای برنامه تهران برای حضور نظامی در دریای سرخ هستند. موقعیت منحصربه فرد سواحل سودان در دریای سرخ و همسایگی آن با مصر، سعودی و تنگه‌های راهبردی سوئز و باب‌المندب موجب شده است رسانه‌های غربی با پوشش وسیع این خبر کذب، از تهدید امنیت مرزهای غربی سعودی و از رونق افتادن درآمدهای مصر از کانال سوئز در آینده سخن به میان آورند و به دنبال تصویرسازی متزلزل از آینده منطقه و توجیه حضور نظامی خویش در این موقعیت ژئوپلیتیک باشند.

ترسیم چهره‌ای ثبات‌زدا از سیاست‌های تهران محدود به خبر یاد شده نمانده است، به گونه‌ای که در یک ماه اخیر طرح مجدد خطرات ناشی از افزایش غنی‌سازی اورانیوم (اظهارات رافائل گروسی)، انتشار گزارش کمیته حقیقت‌یاب سازمان ملل متحد درباره اغتشاشات پاییز ۱۴۰۱، نگرانی از تداوم فروش تسلیحات ایرانی به روسیه و انتقال موشک‌های بالستیک به مسکو برای افزایش تنش‌ها میان مناسبات تهران و بروکسل و متهم کردن ایران به تسلیح روزافزون حزب‌الله، حماس و انصارالله بارها و با هدف مشروعیت بخشی به تحریم‌های کنونی و ضرورت گسترش آن از سوی اروپایی‌ها و با هدف انزوای تهران در منطقه غرب آسیا انجام می شود.

این فرایند در افق بلندمدت رؤیای برهم زدن مناسبات جمهوری اسلامی ایران با همسایگانش و زنده نگاه داشتن پروژه سازش میان اعراب و رژیم صهیونیستی را در سر می‌پروراند.

منبع: خبرگزاری ایسنا

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.